کد مطلب:28311 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110
1560. إحقاق الحق: امیر مؤمنان، شبی وارد بیت المال شد و تقسیم اموال را می نوشت. طلحه و زبیر بر او وارد شدند. چراغی را كه در برابرش بود، خاموش كرد و فرمود تا چراغی از خانه اش آوردند. طلحه و زبیر، سبب را پرسیدند. فرمود: «روغنِ چراغ، از بیت المال بود. سزاوار نیست در شما در روشنایی اش هم نشینی كنم».[2]. 1561. مكارم الأخلاق - به نقل از عقیل بن عبد الرحمان خولانی -: عمّه ام همسر عقیل پسر ابو طالب بود. بر علی علیه السلام در كوفه وارد شد و او بر پالان پاره الاغی نشسته بود. گوید: در این هنگام، همسر علی علیه السلام از قبیله بنی تمیم، داخل شد. به وی گفتم: وای بر تو! خانه ات پُر است از وسایل و امیر مؤمنان، بر پالان پاره الاغی نشسته است؟! زن گفت: مرا سرزنش منما. به خدا سوگند، هر چه را می بیند و به چشمش ناآشناست، می گیرد و در بیت المال قرار می دهد.[3]. 1562. فضائل الصحابة - به نقل از اَعمش -: علی علیه السلام [ به دیگران] صبحانه و شام می داد و خود از آنچه از مدینه برایش می آوردند، مصرف می كرد.[4]. 1563. الغارات - به نقل از بكر بن عیسی -: علی علیه السلام می فرمود: «ای كوفیان! اگر از پیش شما بیرون رفتم بجز با مركب، بار سفر و غلامم، پس من خیانت پیشه ام!». هزینه زندگی اش را از محصولات او در مدینه از منطقه یَنْبُع می آوردند.[5]. 1564. الجمل - به نقل از ابو مِخْنَف لوط بن یحیی، از استادانش -: هنگامی كه امیر مؤمنان، تصمیم گرفت به سوی كوفه برود، در میان بصریان به پا خاست و فرمود: «ای مردمان بصره! از چه می خواهید بر من خُرده گیرید؟». به لباس و ردایش اشاره كرد و فرمود: «به خدا سوگند، این دو از نخ ریسی همسرم است. از چه می خواهید بر من خُرده گیرید ای بصریان؟»، و اشاره كرد به كیسه ای كه در دستش بود و خرجی اش در آن قرار داشت. آن گاه فرمود: «به خدا سوگند، این، از محصولات من در مدینه است. پس اگر از نزد شما بیرون روم و بیش از آنچه می بینید با من باشد، پس نزد خداوند، از خیانتكارانم».[6]. 1565. تاریخ دمشق - به نقل از عنتره -: بر علی علیه السلام در منطقه خُوَرْنَق[7] وارد شدم و جامه كهنه حاشیه داری بر تن داشت... گفتم: ای امیرمؤمنان! خداوند برای تو و خانواده ات، در این مال، بهره ای قرار داده و تو با خود، چنین می كنی؟ فرمود: «به خدا سوگند، من چیزی از مال شما برندارم، و این نیست، مگر همان جامه ای كه از خانه ام برداشتم» یا گفت: «از مدینه».[8]. 1566. الغارات - به نقل از زادان -: به همراه قنبر، نزد علی علیه السلام رفتم. پس قنبر گفت: ای امیر مؤمنان! به پاخیز كه برایت چیز گران بهایی پنهان كرده ام. فرمود: «آن چیست؟». گفت: به همراهم برخیز. علی علیه السلام به پاخاست و به سوی خانه اش رفت. در این هنگام، كیسه هایی پُر از جام های طلا و نقره دید. قنبر گفت: ای امیر مؤمنان! تو چیزی را وا نمی گذاری، مگر آن كه آن را تقسیم كنی. از این رو، اینها را برای شما ذخیره كردم. علی علیه السلام فرمود: «دوست داشتی به خانه ام آتش بسیار وارد سازی؟!». سپس شمشیر كشید و بر جام ها فرود آورد و جام ها دو قسمت یا سه قسمت شدند. آن گاه فرمود: «اینها را قسمت قسمت كنید». انجام دادند. آن گاه، این سروده را بر زبان آورد: «این، دستچین من و بهترین آن است در حالی كه هر میوه چین، دستش به دهان خودش است [و خود می خورد]». ای سفید (نقره، دیگری را فریب ده! ای زرد (طلا، دیگری را بفریب!».[9]. 1567. الاختصاص - در گزارش غذای امام علی علیه السلام -: صدای بریان كردن گوشت را در خانه اش شنید. پس به پا خاست و می گفت: «بر گردن علی بن ابی طالب است بریانی گوشت لذیذ؟!».[10]. راوی گوید: خانواده اش برآشفتند و گفتند: ای امیرمؤمنان! در قبیله همسرت [ فلانی] شتری كشته شده و از آن سهمی را برای او گذاشتند و خانواده اش برایش هدیه آورده اند. فرمود: «بخورید، گوارا و پاكیزه!».[11]. 1568. تاریخ دمشق - به نقل از عبدالرحمان بن ابی بكره -: علی بن ابی طالب علیه السلام از بیت المال ما (بصره، چیزی برنداشت تا زمانی كه از ما جدا شد، جز پوستینی پست، یا لباسی سیاه از منطقه دارابْگرد [ در شیراز].[12]. 1569. الغارات - به نقل از ابو رجاء -: علی علیه السلام شمشیری را به بازار آورد و فرمود: «چه كسی این را از من می خرد؟ اگر بهای لباسی را داشتم، این را نمی فروختم». به وی گفتم: ای امیرمؤمنان! من به شما لباسی می فروشم و نسیه می دهم تا زمانی كه سهمت [ از بیت المال] بیاید. پس به وی فروختم تا هنگام تقسیم بیت المال شد. وقتی سهمش را گرفت، حقّ مرا پرداخت.[13].
1559. امام علی علیه السلام - در نامه اش به كارگزارانش -: قلم ها را تیز كنید، سطرها را به هم نزدیك سازید، [ در نگارش] برای من، زیادی ها را حذف كنید و به معنا بنگرید، و بپرهیزید از زیاده نویسی؛ چرا كه بیت المال مسلمانان، زیان بر نمی تابد.[1].